جاودانه‌ها

حرفهای پایدار و ماندنی

جاودانه‌ها

حرفهای پایدار و ماندنی

جاودانه‌ها

کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ؛
همه از بین می‌روند، فقط وجهِ خدا جاودانه است.

اینستاگرام من
Instagram

۲۱ مطلب با موضوع «حکایت خوبان» ثبت شده است

یادگاری صفین

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

زخمی زمخت روی سرش یادگار گذاشت هر که می‌پرسید، می‌گفت: یادگاری صفین است می‌خندیدند و می‌گفتند:

دیوانه است، می‌گفتند: «می‌دانی صفین مال چند سال پیش است؟ مگر تو چند سالت هست؟»

می‌گفت: به سفر می‌رفتم با همسفرم بحث‌ام شد او گفت: اگر در صفین بودم تا پای جان برای معاویه می‌جنگیدم. غیظم گرفت گفتم: اگر من هم در صفین بودم شمشیرم را از خون معاویه و یارانش سیراب می‌کردم.

شمشیر کشیدم برای هم، همان جا وسط بیابان. بد جوری زخمی شدم. بی‌هوش به زمین افتادم با نوازش دستی به هوش آمدم و چشمم را باز کردم، مردی بالای سرم بود. جنازه همسفرم هم آن طرف‌تر افتاده بود. او گفت:

من صاحب الزمان هستم به خاطر جدم علی به این روز افتادی. هر کس پرسید بگو یادگاری صفین است. تو یاریمان کردی، من هم...


مهدی موعود،ص821

معشوق فقط یک‌تا

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۶ ب.ظ

روزی مردی هوس باز، زیبارویی را در راه دید. زیبایی دختر سبب شد که مرد به شدت عاشق و خواهان او شود.

 

چون دختر اظهار علاقه او را شنید، خندید و به او گفت: هم اکنون خواهر من از راه می رسد که بسی زیباتر از من است. مرد بوالهوس، چون سخنان دختر را شنید، وسوسه شد و به راه نگریست، اما کسی را ندید.

 

مرد که پی به منظور دختر برده بود، از اشتباه خویش پوزش خواست. دختر بر سر او فریاد کشید و گفت: 

 

سخنان بیهوده می گویی، عاشق راستین، تنها به معشوق خود می‌نگرد و تنها به او می‌اندیشد و دلش از غیر او فارغ است.

به اندازه‌ی آب خوردن

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ
در گرمای تابستان، جمکران بودم. مردی با صلابت و آرامش از دور می‌آمد، با خودم گفتم: حتما این از راه رسیده، در این گرمای شدید تشنه است، ظرف آبی به او دادم...

 

گفتم: دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید.

 

آب را که نوشیدند فرمودند: شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی‌خواهند، اگر بخواهند و برای رسیدن (به ما اندکی تلاش کنند) دعا می‌کنند و فرج ما می‌رسد.

 

به نقل از مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی.

عشق به طعم گردو

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ب.ظ

شخصی عاشق دختری بود سالیان دراز آرزوی وصال با او را داشت، معشوق پس از چندین سال پیام داد که در فلان مکان، نیمه شب حاضر باشد که برای دیدن تو خواهم آمد .

عاشق بخاطر این خبر قربانی‌ها کرد و به فقرا بخشش و احسان نمود و همان شب در همان مکانی که گفته بود، منتظر ماند؛ ولی خوابش گرفت.

نیمه شب معشوق آمد و او را در خواب دید، مقداری از آستین قبای او برید و چند گردو در جیب او ریخت و رفت؛ یعنی تو هنوز کودک هستی و باید به دنبال بازی باشی، تو را چه به عاشقی؟

پس از ساعتی عاشق از خواب بیدار شد و آستین دریده و گردوها را در جیب خود دید و راز مطلب را یافت.

اگر ما هم عاشقیم باید ببنیم که این ادعا چقدر با معیارهای عشق، مطابقت می‌کند. خدا نکند عشقمان به مهدی (علیه السلام)، مثل عشق گردویی باشد.

امتحان هوش

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ب.ظ

تا آخر، هیچ یک از شاگردان نتوانست به سؤالى که معلم عالیقدر طرح کرده بود جواب درستى بدهد. هرکس جوابى داد و هیچ کدام مورد پسند واقع نشد. سؤالى که رسول اکرم در میان اصحاب خود طرح کرد این بود:

در میان دستگیره‏هاى ایمان کدام یک از همه محکمتر است؟

یکى از اصحاب: نماز. رسول اکرم: نه.

دیگرى: زکات. رسول اکرم: نه.

سومى: روزه. رسول اکرم: نه.

چهارمى: حج و عمره. رسول اکرم: نه.

پنجمى: جهاد. رسول اکرم: نه.

عاقبت جوابى که مورد قبول واقع شود از میان جمع حاضر داده نشد، خود حضرت فرمود: تمام اینهایى که نام بردید کارهاى بزرگ و بافضیلتى است، ولى هیچ کدام از اینها آنکه من پرسیدم نیست. محکمترین دستگیره‏هاى ایمان دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خداست. داستان راستان‌ج2،ص24

اعتماد به خداوند

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ

 اعتماد به خداوند


شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می‌کند، برویم. می‌خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستوری بدهد، هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر مشقات نمی‌کند. دیگری گفت: موافقم. اما من برای اثبات ایمانم می‌آیم.

گفتگوی فقیه و وسواس

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ
مردی از فقیهی پرسید: من هنگامی که جهت غسل در نهر آب فرو می‌روم و سه مرتبه تکرار می‌کنم و یقین نمی‌کنم که آب تمام بدن را فرا گرفته یا نه، چه‌کار کنم؟
 
فقیه گفت: نماز نخوان.
 
آن مرد با تعجب گفت: از کجا می‌گویی؟
 
فقیه گفت: از قول رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمود:
 
قلم تکلیف از دیوانه تا زمانی که افاقه پیدا کند و به عقل آید، برداشته شده است. (قسمتی از روایت امام علی علیه السلام)  و شخصی که سه مرتبه غسل ارتماسی بکند و شک کند باید گفت: عقل ندارد.