نردبانِ موفقیت
- ۳ نظر
- ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۰۰
پادشاهى بازى داشت و به آن سخت علاقهمند بود و گفته بود اگر کسى خبر مرگش را به من بدهد، خود به مرگش مىرسد.
از قضا باز افتاد و مرد و همه از ترس، سَر به گریبان که چه کنیم و چه نکنیم که این مرگ، مرگى براى ما سبز نکند. رندى از اطرافیان عهدهدار شد که در برابر جایزهاى هنگفت این کار را به عهده بگیرد و خبر مرگ را به شاه برساند.
یک روز گفتوگو از بازهاى شکارى به میان آورد و شاه از باز خود گفت. رند زمزمه کرد: امّا غذا نمىخورد.
شاه پرسید: چرا؟
و او به آرامى گفت: حتى پرواز هم نمىکند. شاه گفت: لابد مرده است. رند با شتاب گفت: قربان! من نگفتم، خودتان فرمودید؟!
مربى کسى است که چیزى نمىگوید، امّا چیزهایى مىگوید که چنین برداشتى را آسان مىکند و هدف به دست مىدهد و آنگاه این هدف را با هدفهاى دیگر مقایسه مىکند تا طرف خود رجحان آن را بیابد و آگاهانه انتخاب کند و به سویش بشتابد.
- آیه های سبز، ص136
میوه فروش جواب داد.
سپس دزد با سؤالات متعدد از قیمت تعداد مختلف، میوه فروش را گیج کرد و پرسید یک دانه چند است؟
میوه فروش پاسخ داد. وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد. دزد گفت: پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت و رفت. بعد دوباره این قضیه تکرار شد و میوهی دوّم را گرفت. درباره میوهی سوّم میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد.
خوشا! بر حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد و وای به حال کسی که عمرش را با توجیه «یک شب که هزار شب نمیشود» و امثال این جملات، تقدیم شیطان بکند.
نقل شده از استاد فاطمی نیا
عالمی به منبر رفت و بسمالله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت:
مردم! هر کس از شما که میداند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مُرد، برخیزد.
کسی برنخاست، گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد.
باز کسی برنخاست. سری به نشانهی تأسف تکان داد و گفت:
شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید، اما برای رفتن نیز آماده نیستید؟
شما چطور؟ آیا خودتان را آمادهی مرگ کردهاید؟ یا فکر میکنیم هنوز جوانیم و وقت مردن ما نیست اول باید پیران بروند و هنوز آرزوها داریم.
شخصی از حکیمی هندی خواست که به وی سفارشی سودمند کند؟
او در کلامی نغز چنین گفت:
بدان هر آن کس که کاری پیش گیرد و به غیر از آن بیندیشد، هرگز آن کار را به پایان نرساند؛ زیرا سرودخوان اگرچه بسیار استاد باشد، نمیتواند با دست چیزی دیگر بنوازد یا کاری انجام دهد*.
هر که باشی و هرچه باشد اگر میخواهی در آن کاری که انجام میدهی موفق بشی، باید در آن تمرکز داشته باشی و به آن فکر کنی؛ در نماز خواندن، مطالعه و حتی غذا خوردن که دانشمندان میگویند موقع غذا خوردن فقط به غذا فکر کن که در این صورت است که غذا بهتر هضم میشود و گفته شده موقعی که لقمه در دهانت هست،حرف نزن.
* اندرز حاکمانه، ص35