معشوق فقط یکتا
روزی مردی هوس باز، زیبارویی را در راه دید. زیبایی دختر سبب شد که مرد به شدت عاشق و خواهان او شود.
چون دختر اظهار علاقه او را شنید، خندید و به او گفت: هم اکنون خواهر من از راه می رسد که بسی زیباتر از من است. مرد بوالهوس، چون سخنان دختر را شنید، وسوسه شد و به راه نگریست، اما کسی را ندید.
مرد که پی به منظور دختر برده بود، از اشتباه خویش پوزش خواست. دختر بر سر او فریاد کشید و گفت:
سخنان بیهوده می گویی، عاشق راستین، تنها به معشوق خود مینگرد و تنها به او میاندیشد و دلش از غیر او فارغ است.
- ۹ نظر
- ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۶