جاودانه‌ها

حرفهای پایدار و ماندنی

جاودانه‌ها

حرفهای پایدار و ماندنی

جاودانه‌ها

کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ؛
همه از بین می‌روند، فقط وجهِ خدا جاودانه است.

اینستاگرام من
Instagram

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه درباره مربی» ثبت شده است

بازِ پادشاه

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ

پادشاهى بازى داشت و به آن سخت علاقه‏‌مند بود و گفته بود اگر کسى خبر مرگش را به من بدهد، خود به مرگش مى‌‏رسد.

 

از قضا باز افتاد و مرد و همه از ترس، سَر به گریبان که چه کنیم و چه نکنیم که این مرگ، مرگى براى ما سبز نکند. رندى از اطرافیان عهده‏دار شد که در برابر جایزه‏اى هنگفت این کار را به عهده بگیرد و خبر مرگ را به شاه برساند.

 

یک روز گفت‌‏وگو از بازهاى شکارى به میان آورد و شاه از باز خود گفت. رند زمزمه کرد: امّا غذا نمى‏‌خورد.

شاه پرسید: چرا؟

و او به آرامى گفت: حتى پرواز هم نمى‏‌کند. شاه گفت: لابد مرده است. رند با شتاب گفت: قربان! من نگفتم، خودتان فرمودید؟!

مربى کسى است که چیزى نمى‏‌گوید، امّا چیزهایى مى‌‏گوید که چنین برداشتى را آسان مى‌‏کند و هدف به دست مى‏‌دهد و آنگاه این هدف را با هدف‌‏هاى دیگر مقایسه مى‌‏کند تا طرف خود رجحان آن را بیابد و آگاهانه انتخاب کند و به سویش بشتابد.

- آیه های سبز، ص136