دوست در آینهی اشعار
يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ق.ظ
از هر چه میرود، سخن دوست خوشتر است
پیــــغامِ آشــــنا، نفس روحپرور اســت. سعدی
آسایش دو گیتی تفســــیر این دو حرف اسـت
با دوســــتان مــــروت، با دشمنان مدارا. حافظ
ذوقـــی چــنان نــدارد بیدوســـت زندگانــــــی
دودم به ســـــر برآمــد زین آتش نهانی. سعدی
گـــر از دوســت چشــمت بــر احســان اوســــت
تو در بند خـــــویشی نه در بند دوســـت. سعدی
دوســت باشـــد کســی کــــه در ســختی
باری از دوش دوســـت بر دارد. شهریار
گـر مُخیّر بکنندم به قــیامت که چه خواهی
دوست مارا وهمه نعمت فردوس شمارا. سعدی
گر برود جان مــا در طلب وصـــــــل دوســت
حیف نباشدکه دوست دوسترازجانماست.سعدی
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بیخبری بود. حافظ
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوســـــت
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.حافظ
ای خــواب! گــردِ دیده ســعدی دگر مَگرد
یا دیده جای خواب بُوَد یا خیالِ دوست.سعدی
زنده شود هر که پیش دوســت بمیرد
مرده دل است آن که هیچ دوست نگیرد.سعدی
گر برود جان ما در طلــبـــ وصـــل دوســت
حیف نباشدکهدوست دوستر از جان ماست.سعدی
به جهان خرّم از آنم که جهان خــرّم از اوست
عـاشقم برهمه عالم که همه عالم ازاوست.سعدی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حـالی و درمـاندگی. سعدی
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که بایوسـف به زندانم. سعدی
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است. سعدی